درکعبه جانان رحیل جارزند-دشت بلا عشاق- درخودنماندیم چون پروانه دوره شمع بسوزیم-- ای معبد عشق ان طناز زخم زن مرهم گذاربفرست—-- حبل متین کجاست که این کشتی طوفانزده وشکسته را به ساحل لقای اش بیاورد- افسوس درره عشق خنجر وشمشیر نگرفتیم این قلب پاره وجگرسوخته وقلب ذوب شده به جانان نسپردیم- قطره قطره خاک شدیم که تا در بربام عرش بنشیم